روزهـآےِ بدوלּ بـآرآלּ...

ایـنجــآ که بـآرآن نمےِ آیـَد ... دَلیـل نمےِ شـود تـُو هم نیـآیےِ

روزهـآےِ بدوלּ بـآرآלּ...

ایـنجــآ که بـآرآن نمےِ آیـَد ... دَلیـل نمےِ شـود تـُو هم نیـآیےِ

۹۸

دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟  
 
 
دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟   
  

تا ابد دور تو می‌گردم‌، بسوزان. عشق کن‌ 
 
ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟ 
    
مُردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود  

راستی تو این همه دیوانه می‌خواهی چه کار؟   
   
 
مثل من آواره شو از چاردیواری درآ!      
 
در دل من قصر داری‌، خانه می‌خواهی چه کار؟ 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد