روزهـآےِ بدوלּ بـآرآלּ...

ایـنجــآ که بـآرآن نمےِ آیـَد ... دَلیـل نمےِ شـود تـُو هم نیـآیےِ

روزهـآےِ بدوלּ بـآرآלּ...

ایـنجــآ که بـآرآن نمےِ آیـَد ... دَلیـل نمےِ شـود تـُو هم نیـآیےِ

118

برای دوست داشتنت
محتاج دیدنت نیستم...
اگر چه نگاهت آرامم می کند
محتاج سخن گفتن با تو نیستم...
اگر چه صدایت دلم را می لرزاند
محتاج شانه به شانه ات بودن نیستم...
اگر چه برای تکیه کردن
شانه ات محکم ترین و قابل اطمینان ترین است
دوست دارم بدانی
حتی اگر کنارم نباشی...
باز هم ، نگاهت می کنم...
صدایت را می شنوم و به تو تکیه می کنم


همیشه با منی

و همیشه با تو هستم

هر جا که باشی...


نظرات 1 + ارسال نظر
سمانه چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391 ساعت 02:41 ب.ظ http://parastesh1.blogsky.com

باز است کتاب کهنه درد
غمنامه کوچ تلخ یک مرد
هر واژه کنار یک ستاره
در پاورقی نوشته:برگرد …
زیباااااااااااااااابود آپم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد