نمی دانم من به تو دل دادم یا تو دل از من گرفتی؟!!
فقط می دانم شدم یک دلداده بی دل...
با رویای تو می خوابیدم و با خیال تو بیدار می شدم
نفس هایم عطر تو داشت از بس که اسم تو را تکرار کرده بودم
وقلبم چه بی تاب بود از دلشوره های عاشقانه...
هم نفس هر لحظه من شده بودی و مهمان همیشگی قلبم
و من زیر باران مهربانیت خیس می شدم از عشق...
اما چه کوتاه بود قصه دلدادگی!
چه کوتاه بود روزهای آشنایی!
چه کوتاه بود شب های شیدایی!
و چه زود شروع شد داستان جدایی...
هر چیز رابه خاطر نیاورم روزی که دست هایم از دستانت جدا شد
خوب به یاد دارم
روزی که قلب عاشقم ،تنها و سرگردان
پای در جاده ای گذاشت که نه انتهایی داشت و نه مقصدی...
با کوله باری از خاطرات بر دوش و اشک بر چشم و غم بر دل
و چه سخت بود جدایی
و چه سخت بود تنهایی
و چه سخت بود شکیبایی..
و امروز یک سال از آن روز می گذرد؛
تلخ ترین روز زندگی من...
نمیدانم شاید یک فنجان تلخ بهتر از روزگاری تلخ باشد
حضورت را میان لحظههایم، آرزو کردم
تو را در عمق احساسات قلبم، جستجو کردم
شراب ناب را، این نارفیقان نوش جان کردند
من از خون دل خود، بادهء غم، در سبو کردم
ماسه هافراموشکارترین رفیقان راهند...
پابه پایت می آیند...
آنقدرکه گاهی سماجتشان درهمراهی حوصله ات را سرمیبرد..
اما کافیست تا اندک بادی بوزد
یا خورده موجی برخیزد..
تابرای همیشه ازحافظه ی ضعیفشان ردپایت پاک شود..!
ما ازنسل ماسه نیستیم...
از نسل صدفیم...
صدفهایی که به پاس اقامتی یک روزه تا دنیادنیاست
صدای دریا را برای هرگوشی زمزمه میکنند..
.
.
.
.
سلام...منتظرتم....نظر یادت نره...
عجب روزگاریست ...
روزگار لبخند های تلخ ...
سلام
خوش به حالش
و سلام!
و خوش به حالم !
کاش یه اسم خوب واسه هر مطلب میذاشتی که مطالبی که به دلم میشینه تو وبم لینک روزانه بدم
راستی، سلام
خیلی سخته هر روز یه اسم خوب پیدا کنم
چون واسه انتخاب اسم خیلی حساسم
وای علیک سلام
بیا با آرزوهایم
بسازم خانه ای در دل
سراغم را نمی گیری
مگر بیگانه ای با دل؟
سلام بر عاشق بی دل
چه خبرا؟
میل فرستادم براتون
اینقدر بی قراری که من هم بی قرار خوندن حرفاتون شدم
بنویسین