چشـــمـ بــهـ رآه تــواَمـ...
هر روز
اول جـــآده دلتنگـــی
بهـ انتظــآرمی نشینــمـ
فقطـ نمیــدآنمـ کدآمـ سو را نگــآه کنــمـ !!!
لبخند زیبــآیـتــ رآ به قلبـــمـ هدیهـ میدهی!
یا از پشت ســـر عـآشقـ مشتآقــتـ ـــ رآ غافلگیـــر میـ کنیــ!
خوابیده بودمکابوس میدیدم ؛ از خواب بلند شدم تا به آغوشت پناه ببرم…افسوس …یادم رفته بود که از نبودنت به خواب پناه برده بودم...
بـﯽ ﺗﻮﺩﻟـَﻢ ﺑـﺪﺟﻮﺭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻮﭼـﻪ ﺑﺪﺵ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ !...ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻣﻬﺘﺎﺏ ﺷﺒـﯽ ، ﺍﺯ ﺁﻥ ﮔﺬﺷﺘﯿـﻢﺍﺻـﻼ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯽ ﺁﯾﺪﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺑﻮﺩﻡ؟
خوابیده بودم
کابوس میدیدم ؛
از خواب بلند شدم تا به آغوشت پناه ببرم…
افسوس …
یادم رفته بود که از نبودنت به خواب پناه برده بودم...
بـﯽ ﺗﻮ
ﺩﻟـَﻢ ﺑـﺪﺟﻮﺭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻮﭼـﻪ ﺑﺪﺵ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ !...
ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻣﻬﺘﺎﺏ ﺷﺒـﯽ ، ﺍﺯ ﺁﻥ ﮔﺬﺷﺘﯿـﻢ
ﺍﺻـﻼ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺑﻮﺩﻡ؟