روزهـآےِ بدوלּ بـآرآלּ...

ایـنجــآ که بـآرآن نمےِ آیـَد ... دَلیـل نمےِ شـود تـُو هم نیـآیےِ

روزهـآےِ بدوלּ بـآرآלּ...

ایـنجــآ که بـآرآن نمےِ آیـَد ... دَلیـل نمےِ شـود تـُو هم نیـآیےِ

۲۷۴*

چشـــمـ بــهـ رآه تــواَمـ...  

هر روز 

اول جـــآده دلتنگـــی 

 بهـ انتظــآرمی نشینــمـ

فقطـ نمیــدآنمـ کدآمـ سو را نگــآه کنــمـ !!!

لبخند زیبــآیـتــ رآ به قلبـــمـ هدیهـ میدهی! 

یا از پشت ســـر عـآشقـ مشتآقــتـ ـــ  رآ غافلگیـــر میـ کنیــ!  

 

نظرات 2 + ارسال نظر
مائده جمعه 20 بهمن 1391 ساعت 11:33 ق.ظ http://www.ambrosia1997.blogfa.com

خوابیده بودم
کابوس میدیدم ؛
از خواب بلند شدم تا به آغوشت پناه ببرم…
افسوس …
یادم رفته بود که از نبودنت به خواب پناه برده بودم...

سمانه دوشنبه 23 بهمن 1391 ساعت 11:01 ب.ظ http://parastesh1.blogsky.com

بـﯽ ﺗﻮ
ﺩﻟـَﻢ ﺑـﺪﺟﻮﺭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻮﭼـﻪ ﺑﺪﺵ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ !...
ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻣﻬﺘﺎﺏ ﺷﺒـﯽ ، ﺍﺯ ﺁﻥ ﮔﺬﺷﺘﯿـﻢ
ﺍﺻـﻼ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺑﻮﺩﻡ؟

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد