روزهـآےِ بدوלּ بـآرآלּ...

ایـنجــآ که بـآرآن نمےِ آیـَد ... دَلیـل نمےِ شـود تـُو هم نیـآیےِ

روزهـآےِ بدوלּ بـآرآלּ...

ایـنجــآ که بـآرآن نمےِ آیـَد ... دَلیـل نمےِ شـود تـُو هم نیـآیےِ

۱۸*

یه وقتایی که دلم خیلی تنگ میشه:

خودمو میزنم به دریای خاطرات! ترسی از غرق شدن هم ندارم!

به خودم که میام نه از تو خبری هست و نه از خاطره های شیرین و نه از دریا!

ولی چشمام خیسه!

هرشب از خدامیخوام : که امشب مهمون خوابم بشی...

صبح که بیدار میشم به خدا میگم : به خاطر همه چیزایی که بهم نمیدی شکر!....

با خودم میگم عشق ما بدون این جدایی کامل نمیشد!

دله دیگه باید یه جوری خودشو آروم کنه....

وقتی پاتو جاده عاشقی میذاری باید فکر همه جاشو بکنی!

یا به بن بست میرسی...

یا به دوراهی....

یابه سرزمین آرزوهات...

تو کجای این جاده هستی که من بهت نمیرسم؟!!

بیست و ششم آذر
نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد