دلم که مهمون نمیخواست کی گفت که مهمونم بشی؟
کی گفت بیای تو قلبم و مهمون ناخونده بشی؟
کی گفت منو صدا کنی با اون چشات نگاه کنی
قلبم و از جا بکنی بعدش اونو رها کنی
کی گفت یواشکی بیای تو قلب من پا بذاری
کی گفت بری و تا ابد رد پاتو جابذاری
کوه غرور بودم کی گفت بیای و مجنونم کنی
کی گفت که تو حصار غم اسیر و زندونم کنی
کی گفت که عاشقم کنی زار و پریشونم کنی
کی گفت که از عاشق شدن منو پشیمونم کنی!
کی گفت که از چشای من خواب و بدزدی و بری؟
کی گفت پریشونم کنی٬ کی گفت بری؟کی گفت بری؟
ههههههههههههه ...
قربونت برم اگه قرار بود اجازه بگیره که دیگه اسمش عشق نبود که ...
عشق که اجازه نمی گیره ... همینجوری سرشو مثه ... میندازه پایین میاد تو قلبت ... اگه قرار باشه همینجوری بی اجازه هم میره ... ولی خدانکنه بره ...
راست میگی قشنگیش به همینه که مث یه مهمون ناخونده میادونمی فهمی و میبینی ای دل غافل عاشق شدی...
وای از رفتن نگو که من می میرم....