پاهایش بر زمین عرفات است و دلش جای دیگریست..!
رو به سوی کعبه می گرداند و چشمانش پر از اشک میشود..
دست به آسمان بلند می کند و
صدا می زند خدایش را
و عاشقانه می سراید غزل ناب عاشقی را..
او خدایش را خوب می شناسد
و رسم بندگی را هم خوب می داند
و چه زیبا یاد می کند از محبوبش
و چه نیکو می ستاید معشوقش را
از همان روزی که او نبوده ولی خدایش بوده است..
از همان روزی که در وجود مادرش به او زندگی بخشیده شده است..
و از تمام روزهایی که خدایش یار و نگهبان مهربان او بوده است...
و باز صدا می زند پروردگارش را
به بهترین نام ها
و زیباترین یادها که تنها سزاوار اوست...
چشم هایش را به آسمان میدوزد
و بآران اشک هایش بی امان بر گونه هایش می ریزد..
می داندکه این آخرین مناجاتیست که در میعادگاه عرفات با محبوبش دارد
و فقط خداست که میداند دیدار بعدی کجاست..!
...دشت سوزان کربلا
اهنگ جدید وبم رو هم گوش بده!
چشمــ !
..
..
..
خیلی آهنگ بامفهومی بود.من خیلی آهنگایی که درمورد خدآ خونده میشه رو دوس دارمـ
راستی جواب کامنتاییی که تو وبم گذاشته بودید رو زیرش دادم
مـیدِرَخشـی !
میتـآبـی!
اَمـا ..."دورـی"
♥مـاه♥بودَن هَمیـن اَست!