-
۳۰۴*
سهشنبه 7 خرداد 1392 18:09
دلتنگم... دلتنگ آغوشت... دستانت.. نگاهت.. و بوسیدنت.. چگونه ننویسم؟! بی تو.. هر نفسی که فرو می رود درد است و چون بر می آید آه..
-
۳۰۳
شنبه 4 خرداد 1392 23:30
ای آنکه دوست دارمت اما ندارمت بر سینه میفشارمت اما ندارمت ای آسمان من که سراسر ستارهای تا صبح میشمارمت اما ندارمــــت در عالم خیال خودم چون چراغ اشک بر دیده میگذارمت اما ندارمـــــــت میخواهم ای درخت بهشتی ، درخت جان در باغ دل بکارمـــــــــت اما ندارمــــــت میخواهم ای شکوفه ترین مثل چتر گل بر سر نگاه...
-
۳۰۲*
جمعه 3 خرداد 1392 14:47
*کاش خانه دلهامان ترک برداردو... عشق علی در آن متولد شود...
-
۳۰۱
پنجشنبه 2 خرداد 1392 20:32
بــا بــاد همــدردم! عمــریســت، دنبــال قــرار خــویــش مــی گــردم . . .
-
300*
دوشنبه 30 اردیبهشت 1392 20:12
اینقدر بهـــآنه نگیر..! هزار شعر عــآشقآنه بخوانی و هزآر آواز دلتنگی سر دهی باز هم روزگار همین است وبس... هر روز مرا با خودت به گوشه ای می کشانی پر از دلتنگی می شوی و پریشآنم می کنی.. پر از غم می شوی و گریآنم می کنی.. پر از عشق می شوی و بیتابم می کنی.. بس کن دیگر! خسته ام کردی هی... بآتو هستم دل...
-
299
یکشنبه 29 اردیبهشت 1392 11:42
بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود... داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود...
-
298*
سهشنبه 24 اردیبهشت 1392 17:59
ღ در آغوشــــم بگیــــر ღ بگذار عطر نفس هآیتــ در تنـــم بپیچـــد و سرمســــت کنــد روح خستـــه ام را... ღ در آغوشــم بگیــــر ღ که دیگــــر از زمین خسته شده ام و آغوشت بهشتـــ رویــآهای من استــ.....
-
297
سهشنبه 17 اردیبهشت 1392 21:01
دیر که جواب میدهی نگران می شوم ...! می گویند نگرانی ، عشق نیست ! چند روز که صدای خنده هایت را نمی شنوم دلتنگ می شوم ...! می گویند دلتنگی ، عشق نیست ! به بودنت ،به عاشقانه هایت عادت کرده ام ...! می گویند عادت عشق نیست ! و من هنوز حیرانم از این همه که درگیرم با تو .. و می گویند عشق نیست ! تو بگو عشق هست ؟ ! یا عشق نیست...
-
296*
دوشنبه 9 اردیبهشت 1392 09:58
هر وقت صدایت می کنم مرا می شنو ی... هروقت نگاهت را می خواهم مرا می بینی ... هر وقت حضورت را می طلبم در کنار منی... چه بی اندازه می خواهمت خدای مهربانم...
-
295*
دوشنبه 2 اردیبهشت 1392 11:31
نمیدانم... عآشق تو شده ام یا رویـــآی تو! از بس که در آغوشش گرفته ام و لب بر لبانش گذاشته ام...
-
294*
دوشنبه 26 فروردین 1392 11:40
هزآر بهار بیاید هزار بلبل عاشق هم که بخوانند عطر گلهای بهار مستت نمیکند وقتی دستآن مهربآن یـــآر در دستــآنت نبآشد...
-
293
جمعه 23 فروردین 1392 21:36
قصهی عشق آخری دارد عاشقی روی دیگری دارد گاه آن روی عشق پنهان است گاه راه از میان توفان است گاه فرمان دهد زمین بخوری سیلی از دست بدترین بخوری سر هجده بهار پیر شوی بین دیوار و در اسیر شوی یا که در شعلهی پریشانی مثل پروانه پر بسوزانی عشق گاهی سر جنون دارد داستانی به رنگ خون دارد ریشهی عشق اگر چه افلاکی است گاه دربند...
-
292*
یکشنبه 18 فروردین 1392 16:39
دوبآرهـ صـدآ ے پآ ے بــارآن در کــوچهـ هـا ے شهر مـے پیچـــد و مـ לּ مشتآقآنه به استقبالش می رومـ دستآنم را به آغــوش مهــربآ לּ بآرآ לּ می سپآرم چشمــآنم رآ م ے بندم و تورآ در آغوش میگیرم چــرآ که میدانم دستــآ לּ مهربآ לּ بآرآ לּ مرآ به آغوش تو وصــل م ے کند... این روز هآ حآل عجیب ے دارم چه عــآشقـآنه دل به...
-
۲۹۱
پنجشنبه 15 فروردین 1392 16:24
شهــــامتــــ میخواهـــــد.... دوستـــ داشتــ ـن کسی که ... شـــاید " هیچـــوقتـــ " قسمتــ " تــو " نباشـد..... "مــــا " به هم ن میـــرسیــــم .. .. امـــا بهتـــرین غریبـــه ای میمـــانم که " تــو " را همیشــــه دوستــــ خواهـــد داشتــــ.... مهم نیست عمر "کوتاه"...
-
۲۹۰
چهارشنبه 14 فروردین 1392 20:46
لــــــــحظـﮧ هآے ســــکوتم... پـــــر هیآهــــــــــو تریـטּבقــــآیق زنـבگیم هستنـב مــــــملو از آنــــــچـــﮧ مــــےخوآهم بـــــــــــــــگویم و نــــــــــــمـےگـــــویم...
-
۲۸۹
چهارشنبه 14 فروردین 1392 11:07
کی میرسم به لحظه ی دیدار؟هیچ وقت.. این را حساب حادثه نگذار هیچ وقت. آخر دو دلسپرده ی رسوا از عشق هم، از هم نمی شوند که بیزار،هیچ وقت. بی تو چه سخت می گذرد روزگار من حالم گرفته از همه،انگار هیچ وقت... من را که بی بهانه به تو فکر می کنم آسان به دست خاطره نسپار هیچ وقت بی تو چگونه زنده بمانم؟؟ نمی شود، از چشمهایم عاشقی...
-
۲۸۸*
یکشنبه 4 فروردین 1392 23:24
چشـ ـمـ بـآز کردے و خانـه دلم روشن شـــد لبخنـــد زدے و بــآغ قلبــ ــمـ بهـ ــآرے شـ ـد در آغوشـ ـتــ گرفتــــمـ و تمـــآمـ دنیــآ مـآل مـ לּ شـ ــد گل زیبــــآے مـ לּ بهــ ــار رآ با شکفتنتـــ شرمنـ ــده کرد ے تولـــد زیبـــآیت مبارک هر آنچه خوبــی و شـــآدی و آرزو ے زیبآست و هـ ـــزآر بوسـ ﮧ عاشقآنـ ﮧ تقدیـــم به...
-
۲۸۷*
چهارشنبه 30 اسفند 1391 08:47
فرصتی تا تحویل سال نو نمانده سفره هفت سین خاطراتم را پهن می کنم به یاد می آورم لحظه روییدن عشق را.. که چه ساده در دلم جای گرفتی و چه صمیمی عشق مهمان قلبمان شد.. هر روز از آسمان چشمانت ستآره محبت می چیدم و مآه صورتت چرآغ شب های تاریک دلم می شد دستانت در دستانم و دلت همرآه با دلم سکه بود روزگارمان... سرود شآدی می...
-
۲۸۶
دوشنبه 28 اسفند 1391 18:16
پشت هر کوه بلند سبزه زاریست پر از یاد خدا.. و در آن باغ کسی می خواند که خدا هست دگر غصه چرا؟! آرزو دارم خورشید رهایت نکند غم صدایت نکند ظلمت شام سیاهت نکند و تورا از دل آن کس که دلت در تن اوست حضرت دوست جدایت نکند.. خیلی دوست دارم گلم...
-
285*
دوشنبه 21 اسفند 1391 16:02
خـــدآیا... بهشت دادی...میوه ممنوعه اش چه بود؟! عشـــق دآدی...رنج جــدآیی اش چـه بود؟! یوسف دادی...غم فراقش چه بود؟! یــــآر دادی...درد تنهـــآیی اش چـه بـود؟! شــور دادی...سوز ودل تنگی اش چه بود؟! می دهی و میگیری... می گیری و می دهی... قربان خداییت..!
-
۲۸۴*
یکشنبه 20 اسفند 1391 15:56
کــآفیست تو بیآیے.. آنوقت بآ یـ ڪــ گل همـ بــهـآر مے شــود..!
-
۲۸۳*
پنجشنبه 17 اسفند 1391 16:07
برآی پرندهـ ای که در قفس است فرقی نمی کند ! بهآر بیآید یا نیآید... کسی نغمه دلتنگـی اش را نمی شنود نگاه خسته اش رآ نمی بیند و قلب افسرده اشرا که در رویای آزادی پژمرده می شود.. او از بهار نصیبی ندارد نه نسیمی پرهآیش را آشفته می کند.. نه عطر گلی او را سر شوق می آورد... ونه در اوج پروازتا بی نهایت خوشبختی پر می کشد ......
-
۲۸۲*
پنجشنبه 10 اسفند 1391 17:46
چهـ غـــمـ غــریبـے בآر ב! בر ایـ לּ روزگـــار مـ בر לּ בل خـــوش کنــے بهـ صــ בآے نســیمـ و پیـــغـآمـ قـآصد ڪــ و آبـــ روآ לּ...! شـآیـ ב برآیــت بیــآورنـ ב ع طـ ــر مـــوهآے یــآر .. خـبــر בیــ בآر یــآر .. و یــآ شـــآخهـ گلے از בسـتــ یــآر ...
-
۲۸۱
یکشنبه 6 اسفند 1391 16:37
کسی در این سوز و سرما... دستهایت را نمی گیرد...!!! در جیبت بگذارشان... شاید...!!! ذره ای خاطره .... ته جیبت مانده باشد... که هنوز گرم است...!! این تب و لرز ها... تمامش بهانه است...!!! تا شاید لحظه ای دستت را بر پیشا نی ام بگذاری...!!! و حس کنم مالک تمام دنیا شده ام...!!!! بی خیال هر چه زمستان است و... برف است و......
-
۲۸۰*
پنجشنبه 3 اسفند 1391 11:32
من از زمستـــــآ טּ تنهـــآییـــ میـ ترســـمـ گرمیـ دستـــآ טּ مهــربـآنتــ رآ از دستــهـآیمــ دریغــ نکـ טּ و بهــآر آغوشتــ رآ بهـ مــ טּ ببخشــ بگــذآر قلبــ یخــزدهـ ام از نو جـــوآنهـ زند...
-
۲۷۹
دوشنبه 30 بهمن 1391 11:21
اینجـا زَمـیـ טּ اَست رَسم آدمـہـایَش عـجیبـ اَست اینجـا گـُم کـہ بشـَوے بـہ جـاے اینکہ دُنبالَــت بگـَردند فَراموشَت مـے ڪننـد عاشِق کہ بشـَوے بـہ جـاے اینکـہ دَرڪَت کـنند ، مُتهمَت مـے ڪنند فَرهنگـ لُغتـ اینجـا چیزے اَز عِشق وَ اِحساس وَ غـرور سَرش نمـے شَود زیاد کہ خوبـ باشے ، زیادے مےشَوے زیاد کہ دَم دَستـ باشے ،...
-
۲۷۸
دوشنبه 30 بهمن 1391 08:55
عشــق رنگـِ خـداستــ ای بارانـــ ! عاشقــی کیمیـاستــــ ای بارانـــ ! مــن غـریبمــ، غـریبــه ای تنهـا، درد مــن بــی دواستــ ای بارانــــ ! گــرچــه در خــود شکستــه امــ امــا گـریــه امــ بــی صــداستـــ ای بـارانــــ! یکـــ نفــر بـاز همــ ، صـدایمــ کــرد ایــن صــدا آشنـاستــ ای بـارانـــ ! مــن و تـو رهسپــار...
-
۲۷۷*
چهارشنبه 25 بهمن 1391 18:42
امروز روز مـــن وتـــوسـتــ روز عشــــق و سهـــم مـنـ از اینـ روز: پـیــــرآهنــ یــآدگــآریتـــ بــهـ جـــآی آغــوشـ پر مهــرتــ و بوســـهـ اشکــ بـــهـ جـــآی بوســـهـ عــآشقـــآنهـ اتــ رو لبـــآمـ و چــهـ شکلــــآت تلخــــیستـ طعمــ تلـــخــ جدآیی... ! ولنتـــآین مبـــآرکــ عشـــق زیبـــآی من...
-
۲۷۶
دوشنبه 23 بهمن 1391 09:24
نـہ نمـےدآنـے ! هیچکس نمـےدآند... پشت این چهره ی آرام در دلم چـہ مـےگذرد... این آرامش ِ ظاهــر و این دل ِ نـا آرام ، چقدر خستـہ ام مـےکند ...
-
۲۷۵*
دوشنبه 16 بهمن 1391 11:16
یک دو سـﮧ... ستـ ـآرهـ هآ را نمے شمــآرمـ !! کـ ـ ﮧ تو تنهــآ ستــآره آسمـــآלּ قلـ ♥ ـب منـے... ثـــآنیـ ﮧ ـهـآے نبـودنتــ رآ مے شمــآرمـ کـــﮧ تمــآمے نــدآرند...